منافق (اصطلاحات نظامی)منافق در اصطلاح فقه نظامی به کسانی گفته میشود که به جنگ با دولت اسلام برمیخیزند، و کافر نیستند. قرآن کریم و روایات، مسلمانان را از منافقان برحذر داشته و جنگیدن با آنها را در صورتیکه بر مسلمانان خروج کنند واجب دانسته است. ۱ - معنای لغویمنافق در لغت یعنی کسی که کفر را در خود پنهان کرده و به ایمان تظاهر میکند، کسی که دشمن را پنهان کرده و به دوستی تظاهر میکند، و هرکسکه اظهار کند چیزی را که برخلاف آن معتقد است. ۲ - معنای اصطلاحیدر اصطلاح به کسانی گفته میشود که به جنگ با دولت اسلام برمیخیزند، و کافر نیستند. ۳ - منافق در زمان امام علیدر دوران حضرت علی (علیهالسّلام) منافق شامل سه گروه قاسطین، مارقین و ناکثین میشده است. ۴ - منافق در قرآندر قرآن کریم یک سوره مستقل به نام منافقین آمده است. همچنین حدود ۳۸ آیه در مورد نفاق و منافق ذکر شده که به چند آیه اشاره میکنیم.
۵ - روایتی از امام علیحضرت علی (علیهالسّلام) از پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین نقل میکند: «انّی لااخافُ عَلی امَّتی مُؤْمِناً وَ لامُشْرِکاً امَّا الْمُؤمِنُ فَیَمْنَعُهُ اللَّهُ بِایمانِهِ وَ امَّا الْمُشْرِکُ فَیَقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْکِهِ، وَلکِنّی اخافُ عَلَیْکُمْ، کُلَّ مُنافِقِ الْجَنانِ عالِمِ اللِّسانِ، یَقُولُ ما تَعْرِفُونَ، وَ یَفْعَلُ ما تُنْکِروُنَ؛ من بر امت اسلامی، نه از مؤمن میترسم و نه از مشرک، زیرا ایمان مؤمن حقیقی نمیگذارد که او خلافی مرتکب شود، و مشرک حقیقی را هم خداوند به خاطر شرکش نابود میسازد، ولی من بر شما مسلمانان از منافقی ترس دارم که دارای این صفات زشت است: دو دل و منافق است، در زبان سخنور است، مطالبی که به آن عقیده دارید، به زبان میآورد و خود را مانند شما مسلمان مؤمن معرفی میکند ولی در عمل با اسلام مخالف است، آنچه را که شما ناپسند دارید، انجام میدهد.» همچنین میفرماید: «وَ احَدِّرُکُمْ اهْلَ النِّفاقِ، فَانَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ وَ الزَّالُّونَ الْمُزِلُّونَ یَتَلَوَّنُونَ الْواناً؛ من شما ملّت را، از منافقان میترسانم، زیرا این طایفه هم خودشان گمراهند، و هم دیگران را به گمراهی میکشند، هم خودشان خلافکار و خطا کارند، و هم دیگران را به خطا و خلاف وامیدارند و خود را به رنگهای گوناگون جلوه میدهند.» ۶ - احکام منافقاگر گروهی از منافقان علیه امام یا جانشین ایشان خروج کنند، واجب است با آنها بجنگید، و تاخیر انداختن جنگ گناه کبیره است و باید با آنها جنگید تا کشته شوند و یا به اطاعت امام تن در دهند. اگر دارای تشکیلات هستند، جایز است مجروحان آنها را کشته، فراریانشان تعقیب کرده و اسیرانشان را کشت، و اگر تشکیلات ندارند یا تشکیلات آنها متلاشی شده، مجروحشان کشته نمیشود، و فراری ایشان تعقیب نمیشود و اسیرانشان هم کشته نمیشوند، چون هدف متلاشی شدن تشکیلات و گروه آنهاست و زمانی که این هدف تامین شده، نیازی به کشتن مجروح و اسیر و تعقیب فراری آنها نیست. ولی اگر دارای تشکیلات نباشند و به جنگ هم نپردازند (تنها عقیده خود را تبلیغ کنند) در این صورت باید آنها را به پذیرش حق دعوت کرده و با برهان، اشتباه آنان را برایشان روشن کرد، اگر پذیرفتند و توبه کردند، توبه آنها پذیرفته میشود و اگر انکار کردند به «قتل صبر» کشته میشوند. [۹]
کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، دار الكتب الإسلامية، ۱۴۰۷ ه.ق.
۷ - پانویس۸ - منبع• جمعی از نویسندگان، پژوهشکده تحقیقات اسلامی، اصطلاحات نظامی در فقه اسلامی، ص۱۱۷. |